احساس غربت
وقتی میان روضه ها باگریه خلوت میکنم
آقا شبیهِ تو کمی ، احساس غربت میکنم!
وقتِ خطا ، الاّ شما ، بوده حواسم بر همه
از اینکه هستی شاهدم . همواره غفلت میکنم
وقتی برای تو نشد ، سودی ندارد ندبه ها
با اسم تو از عشق تو _ من کسب شهرت میکنم !
تنهاترین مردِ زمان ، در جمعه های بی کسی...
حاضر شما هستی و من ، هر هفته غیبت میکنم !!
از معصیت تنها شدم ، آلوده ی دنیا شدم
دارم برای لذّتِ یک روزه همّت میکنم !!
حبّ علی ُ آل او ، خیرالنعم باشد ولی...
من باگناه و معصیت کُفرانِ نعمت میکنم !
حالا نشسته غصّه ی ، عالم به روی ِ سینه ام
از دست نَفسِ سرکشم ، اینجا شکایت میکنم !
یاد شهیدان حرم ، خیلی خجالت میکشم
از اینهمه جاماندگی ، احساس ذلّت میکنم !
با اینهمه در دو جهان ، با آبرو کردی مرا...
بر نوکرانِ مادرِ سادات خدمت میکنم !
دلتنگِ صحنِ حیدرم ، بی تابِ شهر کربلا
دورم ولی با چشمِ دل دارم زیارت میکنم!
مادر به من آموخته ، باید فدای دین شوم...
دارو ندارم را فقط وقف ولایت میکنم!
.
.
آه از دَمی که فاتحِ خیبر شنید این جمله را...
زهرا بلا گردانِ تو ، جان را فدایت میکنم!
غصه نخور با فاطمه یاری نمیخواهی شما
من یک تنه از حرمتت ، آقا حمایت میکنم!
.
.
شد خونِ زخمِ پیکرم ، خط و نشانِ کوچه ها
خوردم زمین _ خوردی زمین ، هر دو میان کوچه ها !
- جمعه
- 13
- بهمن
- 1396
- ساعت
- 14:34
- نوشته شده توسط
- ایدافیض
- شاعر:
-
حسین رحمانی
ارسال دیدگاه