• دوشنبه 3 دی 03

 اسماعیل تقوایی

فراق زهرا (س) -(از لحظه ای که از در ،آتش زده زبانه )

730

از لحظه ای که از در ،آتش زده زبانه

بگرفته تیر ماتم ،قلب مرا نشانه



باضربه ای که در خورد، افتاد روی زهرا(س)

وای از تماس پهلو ،با میخ درب خانه



زد ناله همسر من، بابای من ببین که

با دختر عزیزت، چون کرده این زمانه



زد ناله فضه دریاب، نو غنچه ام فدا شد

فضه بسوی بانو،با اشک شد روانه



آندم نگاه خود را،دزدیدم از نگاهش

شرمنده، دست بسته،بودم در آن میانه



اندر هجوم کینه، طفلان خردسالم

در حال گریه بودند،با ترس کودکانه



باشد دعای حیدر،مردی نبیند هرگز

یارش فتاده بر خاک،با ضرب وحشیانه



ای وای از زمانی، چون یار خود نمودم

با گریه های آرام،غسل وکفن شبانه



آن شب شب غریبی،بر کودکان ومن بود

شد قسمت گل من،تشییع مخفیانه



تحویل خاک دادم، جسم عزیز طاها

شد رهنمون جنت،در قبر بی نشانه



زهرا برفت ومنهم، با چار کودک خود

رفتم به ناله سوی، ویرانه آشیانه



یارب بده تو صبری،بر من که طاقت آرم

اندرفراق زهرا،آن گوهر یگانه

  • یکشنبه
  • 29
  • بهمن
  • 1396
  • ساعت
  • 15:0
  • نوشته شده توسط
  • اسماعیل تقوائی

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران