پوست بر استخوان شدی بانو
چقدر مهربان شدی بانو
شمس خانه به اشک های علی
مثل رنگین کمان شدی بانو
من برای تو روضه خواندم و تو
بر علی روضه خوان شدی بانو
بین کوچه ندیده فهمیدم
سرخی آسمان شدی بانو
عمر کوتاه تو پر از درس است
برترینِ زنان شدی بانو
فضه گشته کنیز خانه تو ...
تو چرا فکر نان شدی بانو؟
با علی درد دل نمی گویی؟
نکند کم توان شدی بانو؟
دم آخر به فکر بی کفنی
چقدر مهربان شدی بانو ...
- یکشنبه
- 29
- بهمن
- 1396
- ساعت
- 17:40
- نوشته شده توسط
- وحید ولوی
- شاعر:
-
وحید ولوی
ارسال دیدگاه