فقیـر و درمانـده گدا و مسکینم
تمام هستم هست گناه سنگینم
به نامهام غیـر از گنـه نمیبینم
فقط تو را فقط تو را العفو الهنـا العفو الهنا العفو
**** دوبـاره برگشتـم دوبـاره راهم ده
خودت قبولم کن خودت پناهم ده
ثوابی از رحمت بـه هر گناهم ده
به درد من ذکرت بود دوا العفو الهنـا العفـو الهنـا العفو ****
به عفوت از خجلت هماره آبم کن
دوباره عبـدت از کـرم خطابم کن
بگیـر امیـدم را سپس جوابـم کن
امید از این درگاه برم کجا العفو الهنـا العفـو الهنـا العفـو ****
هوای نفسم شد به هـر نفس قاتل
به روی غیـر تـو بسی گشودم دل
اگر چه من عمری شدم ز تو غافل
تو خود مرا از لطف بزن صدا العفو الهنـا العفـو الهنـا العفــو ****
پس از هزاران بار که توبه بشکستم
ره نجـاتم را ز هــر طـرف بستم
هنـوز هـم یـارب امیــدوار استم
گفتم و میگویم به هر دعا العفو الهنـا العفـو الهنـا العفـو ****
چو نامـۀ جرمم سیـه شده رویم
به درگهت دائم علی علی گویم
مگر به نـام او رضـای تو جویم
شوی به مهر خود ز من رضا العفو الهنـا العفـو الهنـا العفـو ****
تن ضعیفم را نظـاره کن یارب
نامۀ جرمم را تو پاره کن یارب
تمام دردم را تو چاره کن یارب
بسویم از رحمت دری گشا العفو الهنـا العفـو الهنـا العفـو
شاعر:غلامرضاسازگار
- شنبه
- 21
- مرداد
- 1391
- ساعت
- 11:28
- نوشته شده توسط
- علی
ارسال دیدگاه