حالا که بی یاری خودم میشم یارت
تو بی هوا داری میشم هوا دارت
نمرده زهرا که گوشه نشین باشی
تو ای یل خیبر خـونه نشین باشـی
دستم شده مثل اشک چشات لرزون
دلم شـد از داغ غربت تو پر خـون
تو شهـر پیغمبر غریب و بی یاری
غصــه نخور آقا تا فاطمــه داری
غمی ندارم من که بـی پسر باشم
قرارمون بــود تا برات سپر باشم
فدا سرت آقا زخمــی شده زهرا
امام مـن هستی نبیــــنمت تنـها
علـی ولی الله ذکــر رو لبـهامه
میـگم فقط حـیدر وصــی بابامـه
- یکشنبه
- 29
- بهمن
- 1396
- ساعت
- 20:21
- نوشته شده توسط
- حسین نجفی
- شاعر:
-
حسین نجفی
ارسال دیدگاه