• جمعه 31 فروردین 03


غزل شهادت حضرت زهرا س - دست برداشت که جارو بزند بار دگر

688

دست برداشت که جارو بزند بار دگر
گشت جاری به روی پیرهنش خون جگر
باز در خاطر او خاطره هایی جاری است 
غم تنهایی حیدر ، غم هجران پدر 
با خودش داشت مرور غم کوچه میکرد
«حیف شد حیف نشد فرصت دیدار پسر»
شاخه ها ریخت، گل یاس به آتش افتاد
در هجوم تبر و حمله ی ناگاه تبر 
روی لبهاش دعایی است خدایا «عجّل»
کی شود نوبت من، نوبت دیدار و سفر 
خبر آمد خبری از طرف عرش خدا
فاطمه! پیش بیا سوی خدا وقت سحر
---
خواست جارو بزند ، آه ولی حیف نشد
طاقتش نیست دگر از اثر درد کمر
ولی امروز دگر فرصت آخر باشد ... 
دست برداشت که جارو بزند بار دگر

  • دوشنبه
  • 30
  • بهمن
  • 1396
  • ساعت
  • 11:52
  • نوشته شده توسط
  • وحید ولوی

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



علی روشندل طرقی

ذاکرالحسین
ممنون از همه مادحین وذاکرین حسینی

دوشنبه 30 بهمن 1396ساعت : 12:09

ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران