• دوشنبه 3 دی 03

 اسماعیل تقوایی

یا ام البنین(س) -(عزیزانم همه رفتند وماندم )

898

عزیزانم همه رفتند وماندم
زاین جور زمانه خشمگینم
مرا ام البنین دیگر نخوانید
شدم تنها و ام بی بنینم
شده هرروزکارم در مدینه
بقیع آیم به خاک غم نشینم
به یاد داغهای مانده بر دل
زنم ناله به آه آتشبنم
مدینه دل بسوزان بر من زار
به یاد کربلا ام الحزینم
حسینم را سرش از تن بریدند
زبعدش با غم وماتم قرینم
جدا شد دست عباسم زپیکر
بمیرم از برای مه جبینم
بمیرم گفت آخر برحسینم
برادرجان بیا نقش زمینم
خوشا برمن پسرهایم نمودم
فدایی امیرالمومنینم
زده آتش غم زینب وجودم
شده ام المصایب همنشینم
خدا خواهم که عمر من سرآید
که داغ زینب کبری نبینم
چه دشوارست اینسان زندگانی
به کامم مرگ باشد انگبینم
بخوان مرغ اجل قدری برایم
که گردد لحظه های آخرینم

  • پنج شنبه
  • 10
  • اسفند
  • 1396
  • ساعت
  • 0:15
  • نوشته شده توسط
  • اسماعیل تقوائی

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران