عشق آمد پشت در اما چرا آتش گرفت
کنج دیوار غریبی آشنا آتش گرفت
در , کنارش سوخت و دیوار هم خون گریه کرد
فاطمه تا ناله زد ارض و سما آتش گرفت
خصلت پروانگی میمرد اگر زهرا نبود
تا فدای عشق گردد بارها آتش گرفت
هیچ کس مانند مولا از غم زهرا نسوخت
شمع جانش آب شد تا بی صدا آتش گرفت
روضه خوان سادات مجلس را کمی آرام کن
حرف سیلی شد دل صاحب عزا آتش گرفت
شیعه خون می گرید از غم گریه ارث مادری است
فاطمیه آمد و دلهای ما آتش گرفت
صامره حبیبی
- یکشنبه
- 20
- اسفند
- 1396
- ساعت
- 14:24
- نوشته شده توسط
- ایدافیض
ارسال دیدگاه