می وزد عطر صبا از سحر فصل بهار
زنده شد مرغ دلم از خبر فصل بهار
این چه عطری ست که بانوی بهار آروده
این بهار است که آلاله به بار آورده
رود یخ بسته ی ایام خروشان شده است
این بهار است که پایان زمستان شده است
شاخه ها سبز شدند و همه جا زیبا شد
گره از کار زمستان طبیعت وا شد
حالیا راه گل سرخ مرا باد گرفت
باید از نو شدن فصل چه ها یاد گرفت
باید این دل به بهاران برسد اول سال
تا که این دیده به باران برسد اول سال
باید این دل سحری خانه تکانی بشود
باید این عشق شبی زود جهانی بشود
ما بهاری شده ی مکتب روح اللهیم
پیروان علم و بیرق ثارللهیم
بذر امید شکوفا شده ی مکتب ماست
ذکر یا حیدر و یا فاطمه روی لب ماست
ما به این راه چنان رهبرمان خوش بینیم
جانثاران امام و شهدا و دینیم
ما که امیید به راه شهدامان بستیم
تا نفس هست فدایی ولایت هستیم
باید آیینه ی دل سبز تر از بید شود
تا که نوروز برای همگان عید شود
نو شدی ای دل من مکتب دنیا این است
تازه این درس من از اول فروردین است
کاش دل را سحری مست تغزل بکنیم
تا که در خلوت میخانه توسل بکنیم
این سلاحی ست که ما را به جنان خواهد برد
مرغ دل را به نجف وقت اذان خواهد برد
چون سلیمان نبی کار به هدهد داریم
این توسل چه سلاحی ست که با خود داریم؟
هرکسی خواست کسی را برود دنبالش
ما دخیلیم به اولاد علی و آلش
ما دخیلیم به دامان اباعبدالله
جانمان باد به قربان اباعبدالله
هرکجا نام تو باشد بخدا آبادی ست
دل مان نذر نخ شال امام هادی ست
نوه ی ضامن آهو به تو دل خوش کردیم
مگذار از در این خانه شبی برگردیم
ما دخیلیم به دامان امام هادی
جان مان باد به قربان امام هادی
گوییا ماه مرا گوشه ی بام آوردند
چه کسی را طرف بزم حرام آوردند؟
سوز دل را ز چه رو در دل نی آوردند؟
چه کسی را وسط مجلس می آوردند؟
ناگهان روح مناجات به یادش آمد
روضه ی عمه ی سادات به یادش آمد
زینب و مجلس اقیار خدا رحم کند
زینب و راس علمدار خدا رحم کند
زینب و کوچه و بازار خدا رحم کند
زینب و طعنه ی اشرار خدا رحم کند
زنده شد مرغ دلم از خبر فصل بهار
این چه عطری ست که بانوی بهار آروده
این بهار است که آلاله به بار آورده
رود یخ بسته ی ایام خروشان شده است
این بهار است که پایان زمستان شده است
شاخه ها سبز شدند و همه جا زیبا شد
گره از کار زمستان طبیعت وا شد
حالیا راه گل سرخ مرا باد گرفت
باید از نو شدن فصل چه ها یاد گرفت
باید این دل به بهاران برسد اول سال
تا که این دیده به باران برسد اول سال
باید این دل سحری خانه تکانی بشود
باید این عشق شبی زود جهانی بشود
ما بهاری شده ی مکتب روح اللهیم
پیروان علم و بیرق ثارللهیم
بذر امید شکوفا شده ی مکتب ماست
ذکر یا حیدر و یا فاطمه روی لب ماست
ما به این راه چنان رهبرمان خوش بینیم
جانثاران امام و شهدا و دینیم
ما که امیید به راه شهدامان بستیم
تا نفس هست فدایی ولایت هستیم
باید آیینه ی دل سبز تر از بید شود
تا که نوروز برای همگان عید شود
نو شدی ای دل من مکتب دنیا این است
تازه این درس من از اول فروردین است
کاش دل را سحری مست تغزل بکنیم
تا که در خلوت میخانه توسل بکنیم
این سلاحی ست که ما را به جنان خواهد برد
مرغ دل را به نجف وقت اذان خواهد برد
چون سلیمان نبی کار به هدهد داریم
این توسل چه سلاحی ست که با خود داریم؟
هرکسی خواست کسی را برود دنبالش
ما دخیلیم به اولاد علی و آلش
ما دخیلیم به دامان اباعبدالله
جانمان باد به قربان اباعبدالله
هرکجا نام تو باشد بخدا آبادی ست
دل مان نذر نخ شال امام هادی ست
نوه ی ضامن آهو به تو دل خوش کردیم
مگذار از در این خانه شبی برگردیم
ما دخیلیم به دامان امام هادی
جان مان باد به قربان امام هادی
گوییا ماه مرا گوشه ی بام آوردند
چه کسی را طرف بزم حرام آوردند؟
سوز دل را ز چه رو در دل نی آوردند؟
چه کسی را وسط مجلس می آوردند؟
ناگهان روح مناجات به یادش آمد
روضه ی عمه ی سادات به یادش آمد
زینب و مجلس اقیار خدا رحم کند
زینب و راس علمدار خدا رحم کند
زینب و کوچه و بازار خدا رحم کند
زینب و طعنه ی اشرار خدا رحم کند
- سه شنبه
- 29
- اسفند
- 1396
- ساعت
- 19:4
- نوشته شده توسط
- سید محسن احمدزاده صفار
- شاعر:
-
محمد صادق باقی زاده
ارسال دیدگاه