حیدر و ما حیدر و ما ادراک ما حیدر
کعبه شود پا می گذارد هر کجا حیدر
جبریل در آتش به ابراهیم می فرمود:
آتش گلستان می شود با ذکر یا حیدر
هیزم برای آتش دوزخ شوند آری!
آنها که در دنیا در افتادند با حیدر
من پهن کردم سفره ی بی آب و نانم را
آخر شنیدم می نشیند با گدا حیدر
زهرا که جای خود، ملائک جای خود،گویی
با خنده اش دل برده حتی از خدا حیدر
در زندگی هر چند پایم بارها لغزید
برداشت اما بار من را بارها حیدر
ای کاش عزرائیل از من بگذرد،شاید
بیرون کشاند از تنم جان مرا حیدر
کعبه شود پا می گذارد هر کجا حیدر
جبریل در آتش به ابراهیم می فرمود:
آتش گلستان می شود با ذکر یا حیدر
هیزم برای آتش دوزخ شوند آری!
آنها که در دنیا در افتادند با حیدر
من پهن کردم سفره ی بی آب و نانم را
آخر شنیدم می نشیند با گدا حیدر
زهرا که جای خود، ملائک جای خود،گویی
با خنده اش دل برده حتی از خدا حیدر
در زندگی هر چند پایم بارها لغزید
برداشت اما بار من را بارها حیدر
ای کاش عزرائیل از من بگذرد،شاید
بیرون کشاند از تنم جان مرا حیدر
- یکشنبه
- 5
- فروردین
- 1397
- ساعت
- 12:26
- نوشته شده توسط
- احسان نرگسی
- شاعر:
-
احسان نرگسی رضاپور
اندیشه
سلام علیکم
از ته دل تشکر و قدردانی مرا بپذیرید
عالی بود عالی دوشنبه 6 فروردین 1397ساعت : 15:30