یا امیرالمومنین _یا ذالکرم
خدا به ظلمت شب نور آفتاب کشید
همین که از رخ زیبای تو نقاب کشید
تمام عمر به مِی لب نزد دلم اما
کنار تاک نجف کار به شراب کشید
خدا که خلق نمودم اسیر عشق تو کرد
مرا درست نمود و مرا خراب کشید
قسم به میثم تمار و مستی اش سَرِ دار
می ارزد آن که از عشقت کمی عذاب کشید
همیشه و همه جا دیده ایم ایوان را
نگاه تشنه به دنبال تو سراب کشید
خدای بی تو ندارد برای من مفهوم
مرا به سمت خدا هم ابوتراب کشید
دَرِ ورود به هر علم چون تویی باید
شمایل علوی روی هر کتاب کشید
مخالف تو پلید ست گر هزاران بار
تنش به عنبر ومشک و گلاب،آب کشید
فراق صحن نجف ابر های مجنون را
به گریه خواند و جهان را به انقلاب کشید
الست لحظه ی غربال عالم ست که حق
تمام عالمیان را به انتخاب کشید
علی اصغر یزدی
- جمعه
- 10
- فروردین
- 1397
- ساعت
- 17:48
- نوشته شده توسط
- علی اصغر یزدی
- شاعر:
-
علی اصغر یزدی
ارسال دیدگاه