عمری کنج این زندونم
باهرچی غمه هم خونم
خسته ام از تموم دنیا
خلصنی خدا میخونم
ای وای ای وای ای وای
پروانهِ.اسیر قفسم
از کینه ها.بریده نفسم
آخ ای رضا.کجایی که بی کَسم
باباتنهاس.کجایی ای پسرم
وقت رفتن رسید و چشم به درم
ای وای ای وای امون از این غربت
**********
افتادم میون این چال
جسمم شد نحیف و بی حال
یاد روضه های گودال
ای وای ای وای ای وای
اینجا درست.یه گودیِ بلاست
اما کجا.مثه کرببلاست؟
اینجا کجا.یه سری رو نیزه هاست؟
غربت گریونِ روضه های حسین
عالم خاک صحن و سرای حسین
ای وای اوی وای امون از این غربت
**********
- دوشنبه
- 20
- فروردین
- 1397
- ساعت
- 14:12
- نوشته شده توسط
- سید محسن احمدزاده صفار
- شاعر:
-
ابوالفضل آلوئیان
ارسال دیدگاه