• سه شنبه 4 دی 03

 محسن ناصحی

از دو گلدسته تا دو گلدسته سيصد و سيزده قدم با تو -(از دو گلدسته تا دو گلدسته)

741

از دو گلدسته تا دو گلدسته سيصد و سيزده قدم با تو
من پُر از رفت و آمدم هر روز در مسيري كه مي‌رسد تا تو

از مسيري‌كه‌سمت صحرا خشك تا مسيري كه سمت دريا خيس
چقدر خيره مانده سمت تو آب ، چقدر خيره‌اي به سقّا تو

قسمت اين بود كه مسافر، نه ! قسمت اين بود تا كبوتر، نه !
شايد اصلاً قرارمان اين بود كه به هر شكل ممكن ... امّا تو

قسمتم را خودت ورق زده‌اي ، سرنوشت مرا نوشته‌اي و
قسمت اين شد كه بي سرت باشم ، مثل روزي كه روي ني‌ها تو

از دو بيتي گذشته كار دلم ، غزل آلوده‌ام نگاه تو را
هركجا بنگرُم تو را بينُم ، گر به صحرا و گر به دريا تو

اي زيارتگه خدا حرمت ، از عبادت هدف زيارت توست
- لا اله به جز خدا – از من ، از خدا – لا حبیبَ الّا تو -

كودكم داشت قبل از اين يك شب ، خواب مي‌ديد التماسش را
زير لب كودكانه مي‌گفتت : روي چِشمام بزار پاهاتو

بوي سيب تو در هوا پيچيد ، خواب در كودكم شكوفا شد
رفت و برگشت از دبستانت ، آمد و خواند : آب ، بابا ، تو

رعد و برقي نبود امّا باز مشق شبهاي كودكان آب است
همه شب وقت گفتن املا مردِ تصمیمهای كبري  تو

مر د با اسب ... نه عوض شده درس ، اسب بي‌مردآمداز صحرا
چقدر جلوه كرده‌اي بي سر ، وسط سوژه‌هاي اِنشا تو

  • پنج شنبه
  • 30
  • فروردین
  • 1397
  • ساعت
  • 20:7
  • نوشته شده توسط
  • محسن ناصحی

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران