• جمعه 2 آذر 03


شعر ولادت حضرت علی اکبر(ع) -(برهم زدی بساط دل بی قرارها )

851
1

برهم زدی بساط دل بی قرارها
خورشید و ماه مات در این بوسه زارها
هستند دور چشم تو امشب نگارها
یعنی تمام حضرت ختمی تبارها
عالم فدای این همه پروانه وارها

لیلی شدی و هر دل دیوانه سوخته
ایل و تبار این همه پروانه سوخته
از چشم مست توست که پیمانه سوخته
انگار سالهاست که میخانه سوخته
ساقی تویی به این همه چشم انتظارها

دستی بکش كه باز دلم مبتلا شود
تا این غبار پشت درت کیمیا شود
یک جور بین این همه پروانه جا شود
ارباب زاده نوکرتان رو به را شود
امشب نگاه کن به دل ما ندارها

خورشید وار در دل اين شب در آمده
دیدند اهل خانه که پیغمبر آمده
یا مرتضاست با مثلی دیگر آمده
جبریل تا که فرش شود با سر آمده
آیینه ی همند تمام نگارها

مبهوت کرده غرق تماشا حسین را
کج کرده است قبله ی حتی حسین را
لب باز کن تو ای همه ی دنیا حسین را
تا بشنویم جمله ی بابا حسین را
ای قبله گاه این همه شب زنده دارها

اصلا نه لازم است سپر در بیاورد
هنگام جنگ تیغ ظفر در بیاورد
تیر نگه بس است جگر در بیاورد
از دشمنان خویش پدر در بیاورد
مبهوت مانده اند در این تار  و مارها

در بندگی مرام تو فصل الخطاب شد
نام تو آمده به میان فتح باب شد
حتی غبار کوی شما آفتاب شد
نوکر رسید بر درت عالیجناب شد
سر مي دهيم پاي قدوم تو بارها

  • پنج شنبه
  • 6
  • اردیبهشت
  • 1397
  • ساعت
  • 23:7
  • نوشته شده توسط
  • سید محسن احمدزاده صفار

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران