با سلامی میشوم همکاروان زائران
در به رویم باز کن ای میزبان زائران
سفرهات را پهن کن ای سفرهدار کربلا
خرج کن سهمیهای از آب و نان زائران
از بلاها کربلا دور است ، زیر چتر تو
سرپناهم باش در دارالامان زائران
سر به زیرم ؛ گنبدت سر به هوایم کرده است
سربلندم کردهای ای آسمان زائران
من کجا و زائر خاک بلند تو شدن ؟!
من که هستم ؟! زائری از زائرانِ زائران
هر «حسینی» که شنیدم ابر چشمم بغض کرد
رزق اشکم را گرفتم از زبان زائران
خرج شد اشکم میان روضه بازار حرم
حالِ خوبم را خریدم از دکان زائران
ای به قربان جوان و پیرمرد و کودکت
کودک و مرد و زن و پیر و جوان زائران
داغِ دل کندن از اینجا ثانیه در ثانیه
سخت میافتد از آن اول به جان زائران
- چهارشنبه
- 12
- اردیبهشت
- 1397
- ساعت
- 21:50
- نوشته شده توسط
- ایدافیض
- شاعر:
-
رضا قاسمی
ارسال دیدگاه