• جمعه 2 آذر 03


شعر مدح امیرالمومنین -(حسن دلبر را بیانش کار غیر از دل نبود)

656
0

حسن دلبر را بیانش کار غیر از دل نبود
قبل این دریا که اصلا هیچ جا ساحل نبود

ما جنون کردیم و بازار خرد هم داغ شد
در جهان قبل از جنون ما کسی عاقل نبود

در رکوع انگشتری گر در نمی آمد دگر
دست بر دامانتان اینقدر که سائل نبود

تا نظر کردی شما این ذره هم خورشید شد
بی نگاهت ورنه این خورشید هم قابل نبود

روح عرفانی و عرفان بی شما هیچ است هیچ
غیر اولادت به والله عارفی کامل نبود


(خوب شد بالاتر از بالا فقط مولا علی است
خوب شد روزه پدر آمد فقط بابا علی است)


مهرتان صدها کویر خشک را دریا کند
عبد آبق را میان خانه اش آقا کند

دست بالا میبرد در بین سجده مصطفی
نامتان از کار پیغبر گره را وا کند

دم زند عیسی به نام حضرت حی حیدرو
مرده ای محتوم را با نام او احیا کند

چونکه اسرافیل با نام علی دم میزند
پس خدا با نام حیدر حشر را بر پا کند

خنده ای از حیدر و زهرا میان خانه شان
قاب قوسینی به پا در اوج او ادنا کند

(هر که دارد فتح با امداده از نام شماست
کل هستی سائلت حاتم کنار تو گداست)

هر کسی بی اذن تو قابل نمیگردد علی
هر کسی بر نوکری نائل نمیگردد علی

هرچه دارم را به یک نیمه نگاهت میدهم
بی ولایت این دلم که دل نمیگردد علی

در نجف آدم رسید گشت آدم پیش تو
بی ولایت عارفی واصل نمیگردد علی

فاعلاتن بی محبت وزن با ارزش نبود
بی نگاهت هیچ کس مقبل نمیگردد علی

التفاتی کرده ای بر ما گدا ها یا علی
بی عطایت هرکسی سائل نمیگردد علی

(نامتان درسینه ی عرش خدا زینت شده
نامتان در آسمان ها مایه ی برکت شده)


زیر لب لا حول دارد بازهم سر میزند
کرده طوفانی به پا بر قلب لشگر میزند

میفشارد روی هم دندان خودرا،اینچنین
دامنش را بر کمر بر فتح خیبر میزند

صبح محشر گشته یاکه مرتضی کرده غضب
تیرگی خشم او طعنه به محشر میزند

تیغ را هم با عدالت سمت دشمن میبرد
مثل سیبی دشمنش را هم برابر میزند

گرچه هر کس را ز تیغش نگذرانده مرتضی
باز هم دربین میدان بیش از اشتر میزند

تا نگردد زیر ورو از تیغشانش هفت آسمان
زیر شمشیرش ببین جبرییل پرپر میزند

(تا که در آورده از بین نیامش ذوالفقار
ذکره بر لبهای لشگر میشود باز الفرار)

دم بزن مانند حلاج بگو هوی علی
تا رَوی بالای دار حلقه ی موی علی

ما گدایان را خدا دور علی آورده است
دست دل عمری است که باشد فقط سوی علی

تا ابد ما پیرو دین علی هستیم وبس
عمر گیتی بسته بر یک تار گیسوی علی

صد هزاران همچو سلمان و ابوذر میشوند
چون شعب و خضر و عیسی مات از بوی علی

کیست او هم کفو کوثر کفو بانوی جهان
حضرت حوا و مریم محو بانوی علی

گرچه با تیغش هزاران دشمنش را کشته است
دوستان را میکشد این طاق ابروی علی

(با نوای من یمت جان منو شمشیر عشق
من جوانی میدهم در راهتان ای پیر عشق)

مثل تمار و ابوذر میروم بر دار عشق
گشته ام یک عمر من پیش شما بیمار عشق

هر دو عالم هم بریزد زیر پایت خون کم است
سر شکستن دارد آری این چنین دیوار عشق

مثل زهرا تا کسی هستیه خود را داده است
در کنار عشق میگردد چنین غم خوار عشق

تو بچین با یک نظر دیوار قلبم را علی
تو بچین هستی ما را حضرت معمار عشق

کوچه گردی میکنم بر دور کویت یاعلی
کوچه گردی میکنم پشت در دربار عشق

در عراق و در یمن در سوریه در هرکجا
نام زیبایت همیشه بر لب سردار عشق

(پای عشقت تا ابد من مانده ام آقا فقط
پای عشقم شما امشب نما امضا فقط)
محسن عزیزی

  • شنبه
  • 15
  • اردیبهشت
  • 1397
  • ساعت
  • 20:56
  • نوشته شده توسط
  • ایدافیض

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران