زهرا کنار بستر مادر غمین است
ایام پایانی ام المومنین است
امشب بود دستان او در دست مادر
فردا بسوگ مادرش خانه نشین است
بانو خدیجه می رود از دار دنیا
گریان برایش چشم ختم المرسلین است
جان پیمبر می رود از دست هیهات
ترکش کند آنکه برایش بهترین است
بانو وصیت می کند بر همسر خویش
دل ناگران دختر خود بعد از این است
جان تو جان فاطمه بعد از خدیجه
این خواهشم در لحظه های آخرین است
گر من قصوری کرده ام بنما حلالم
حالا که برمن مرگ، مولا در کمین است
زهرا نظر بر محتضر مادر نماید
بیند پدر گریان شده،زار وحزین است
باید که بابا را پرستاری نماید
ام ابی تقدیر آن در ثمین است
شاعر:اسماعیل تقوایی
- سه شنبه
- 1
- خرداد
- 1397
- ساعت
- 14:47
- نوشته شده توسط
- اسماعیل تقوائی
- شاعر:
-
اسماعیل تقوایی
ارسال دیدگاه