گه سخن گفت به کلثوم و حسین و زینب
گاه آهسته سخن گفت به گوش حسنش
حسنم مرد جزامی همه شب منتظر است
تاکنی دور ز دل غصه و درد و محَنش
هر یتیمی که تو دیدی و به آن نان دادی
از ره لطف تو بگذار غذا در دهنش
حسنم ایندم آخر بگو از یاس علی
بگو امروز تو از لحظه ی پرپر شدنش
حرفی از کوچه نگفتی به من،امروز بگو
دیدی آنروز کتک خوردن و سیلی زدنش
نیستی گرچه تو در کرب و بلا،غصه نخور
دوگل ناز تو هستند میان چمنش
قاسمت زیر سم اسب لگد کوب شود
می شود هم قد و هم قامت عباس تنش
استخوانهای یتیم تو شود نرم حسن
می شود زیر و زبَر از سُم مرکب بدنش
شائق این را برسان برهمه عالم،که علی
اصل دین است و خدایی است تمام سخنش
******
شائق
- جمعه
- 4
- خرداد
- 1397
- ساعت
- 20:10
- نوشته شده توسط
- میرکمال
- شاعر:
-
محمود اسدی
ارسال دیدگاه