• سه شنبه 15 آبان 03


ولادت امام مجتبی (ع) -(نیمۀ ماه خدا دل به دلِ ما گره خورد)

643
2

میلاد امام کریم

نیمۀ ماه خدا دل به دلِ ما گره خورد
لب ما با لبۀ جام طهورا گره خورد
چه بجا بود از اول که پس از نامِ حسن
این کرم با لقب حضرت مولا گره خورد
خورد پیوند میان دل ما با کرمش
یک گره  ده گره کم بود که صدها گره خورد
از زمانی که شدم عاشقشان حس کردم
که دگر زندگی ِ قطره به دریا گره خورد
از سرِ شُکر ، دو رکعت به خدا جا دارد
که به عشق علوی طالعِ ماها گره خورد
آسمان محو زمین شد چو نگاهِ حسنش
به نگاه علی و حضرت زهرا گره خورد
پسر حضرت زهراست که آقای من است
بنگریدش که ز هر بُعد ، حسن در حسن است

آمد و کرد دعا بال و پرم شکل گرفت
با همین آمدنش بود کرم شکل گرفت
تپش قلب گرفتم به تمنای رخش
اشک شوق است که در چشم ترم شکل گرفت
چند بیتی ز جمالش به لبم نازل شد
اینچنین بود که ذوق و هنرم شکل گرفت
هر زمانی که به لب نام حسن آوردم
صد بهشت است که در دور و برم شکل گرفت
پسر ارشد زهرا که به دنیا آمد
بر لب فاطمه لفظ پسرم شکل گرفت
حرمش گر چه که خاکیست صفایی دارد
هست از حرمت او هرچه حرم شکل گرفت
ما دلی عاشق و شیدای بقیعش داریم
قصد آبادی و احیای بقیعش داریم

قد و بالای تو تأثیر ز طوبی دارد
آسمان گر به تو تعظیم کند جا دارد
بیخودی نیست که مشهور به صاحب کرمی
طول و عرضِ کرمت وسعت دریا دارد
ماه دارد به بغل ، ماه در این ماهِ خدا
یا در آغوش تو را حضرت زهرا دارد
وجنات و سکناتت همه از روز نخست
اثری از علیِ عالیِ اعلا دارد
پسر فاطمه ضرب المثلِ حجب و حیاست
سر به زیر است ولی پرچمِ بالا دارد
باب حاجاتِ ابالفضل ، حسن بوده و هست
بس که در دادنِ حاجت یدِ طولا دارد
نه که ماه رمضان دل به رخِ ماهش بست
که خدا دل به نگاهِ رخِ دلخواهش بست

یوسف اهل کسا ماه شب تار علیست
تا قیامت همه جا گرمیِ بازار علیست
مثل پروانه علی دورِ حسن می گردید
به گمانم که حسن نقطۀ پرگار علیست
همه در قائلۀ جنگ جمل فهمیدند
برق شمشیر حسن قدرت پیکار علیست
هم علی تا به ابد حیدر کرارِ خداست
هم حسن تا به ابد حیدر کرارِ علیست
مثل عباس که گردیده علمدار حسین
این حسن بود که در جنگ علمدار علیست
بوسه از لعلِ لبش وقت غروبِ رمضان
سرِ سفره ، رطبِ لحظۀ افطار علیست
باید از خوبیِ او رفت و ز حیدر پرسید
رفت و آوازه اش از مالکِ اشتر پرسید

این دو خط شعر به مدح تو که تصنیف نشد
شأنِ یک مویِ تو سوگند که تألیف نشد
واژه در شأن تو در دست ندارم هرگز
ورنه این یک دو سه خط از تو ، که تعریف نشد
همگان در صفِ اوصاف تو الکن بودند
این دوجمله ز جمال تو که توصیف نشد !
به خداوند قسم اوج لطافت هستی
که فضا بی تو و بی نامِ تو تلطیف نشد
دشمنت خواست که تحریف کند اما نه ...
هر چه کردند کراماتِ تو تحریف نشد
جای دارد که به آقاییِ تو سجده کنیم
گرچه این حرفِ دلم بوده و تکلیف نشد
با وضو نام تو بردن زِ اصول ادب است
نام ز یبای تو بردن به خدا مستحب است

غزل و قطعه مکرر به تو کردند سلام
قلم و جوهر و دفتر به تو کردند سلام
تا خدا کرده سلامت به خدا نیست عجیب
عرشیان مثل خدا گر به تو کردند سلام
مطمئنم گل زهرا که به قصد قربت
یک به یک هر چه پیمبر به تو کردند سلام
بی نظیری به خدا چیست از این بالاتر
زهرهء اطهر و حیدر به تو کردند سلام
علمایی چو صدوق و قُمی و شیخِ مفید
وسطِ خطبه و منبر به تو کردند سلام
تو ولی نعمت عباس و حسینی ، حسنی
بارها این دو برادر به تو کردند سلام
جلوهء عرش خدا چهرهء تابندهء توست
نام تو حق والانصاف برازندهء توست

  • چهارشنبه
  • 9
  • خرداد
  • 1397
  • ساعت
  • 4:21
  • نوشته شده توسط
  • سید محسن احمدزاده صفار

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران