• سه شنبه 15 آبان 03

 علی اصغر یزدی

شهادت مولا -(در خون شناور شد پرش محراب)

1104
1

#مولا_امیرالمومنین


در خون شناور شد پَرَش محراب
گلگون شد از خون سرش محراب

جان نماز آن روز جان می داد
حتی نمی شد باورش محراب

در خون مولا روضه خوانی کرد
رفته به روی منبرش محراب

بغض علی یعنی که «قتلگاه »
بودست نام دیگرش «محراب»

وقت تولد خانه ی کعبه
وقت شهادت سنگرش محراب

درس شهادت را از او تنها
آموخت با چشم ترش محراب

آن کاسه های شیر می گفتند:
از چه نبودی! یاورش محراب

کاری نمی آمد ز دستش پس
بی چاره شد در محضرش محراب

شمشیر بر اسلام می آورد
از این جهت شد کافرش محراب

ضربت اگر روز«قیامت» بود
می دید روز «محشرش»محراب

اول علی سجده نمود اما
سجده کنان شد آخرش محراب

فزت به رب الکعبه ... قبل از او
جان می سپارد در برش محراب .‌‌..

«معلول» اگر در کربلا گودال
«علت»یقینا مظهرش محراب

با اهل خیمه او وداعی داشت
شاید نیاید خواهرش گودال

سکه اگر جایش نمی دادند
دعوا نمی شد بر سرش گودال

چکمه ، نگیر از جسم او بوسه
دارد میاید مادرش گودال

حتی برای ظلمِ اینگونه
راضی نمی شد خنجرش گودال

قولِ عروسک داشت از بابا
باور ندارد، دخترش گودال...

بابای خوبش از سفر بر گشت
ماندست اما پیکرش گودال



علی اصغر یزدی

  • شنبه
  • 12
  • خرداد
  • 1397
  • ساعت
  • 16:6
  • نوشته شده توسط
  • علی اصغر یزدی

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران