شب آخر، بود امشب، که علی برسر پاست
صبح فردا سر او زخمی شمشیر جفاست
خون دلها که علی بعد پیمبر خورده
جاری از فرق سرش در کف محراب دعاست
فزت ورب گفتن او بر همگان ثابت کرد
که شهادت طلبی شیوه مردان خداست
مرگ در خانه حق،زاده شدن در کعبه
یعنی او یار خدا وزهمه غیر جداست
وقتی افتاد زمین چشم علی گریان شد
بود در فکر یتیمی که زبعدش تنهاست
وای از زینب غمدیده که مولا را دید
چشم گریان،به لبش ناله ی بابا باباست
خانه ی حیدر کرار پر از غم شده است
هر کسی بهر شفا یافتنش غرق دعاست
کاش امشب نرود، صبح نیاید دیگر
عالمی غرق غم و رنج به صبح فرداست
شاعر:اسماعیل تقوایی
- یکشنبه
- 13
- خرداد
- 1397
- ساعت
- 11:0
- نوشته شده توسط
- اسماعیل تقوائی
- شاعر:
-
اسماعیل تقوایی
ارسال دیدگاه