بيا و زمزمه كن خاطرات باران را
ميان دفتر دل، شعر ناب ايمان را
دوباره چشم غزل زخم خورده ،صدافسوس!
گلاب ديده عيان كرده، بغض پنهان را
ستارگان به تماشا نشسته اند،آرى!
وداع حضرت خورشيد و ماه تابان را
چه روى داده كه هرسو ستاره مى گريد!
به چشم تر بنگر، وسعتى گل افشان را
چه زود وقت خداحافظى سرآمده بود
به دست خاك سپردند ،جان جانان را
هنوز در گذر ماه و سال مى شنويم
حديث درد زمين در گذار توفان را
تجسم غزل عاشقى،"خمينى "بود
چه عاشقانه سرود انقلاب انسان را!
ميان موج بلاخيز فتنه ،احيا كرد
شكوه خيبرى ساحل جماران را
- یکشنبه
- 13
- خرداد
- 1397
- ساعت
- 18:2
- نوشته شده توسط
- جواد
- شاعر:
-
محمد مهدی عبدالهی
ارسال دیدگاه