ندارد قلبش آرام و شکيبی
به لب دارد عجب أمن يجيبی
چه کردی با دل پر درد مولا
غريبی، ای غريبی، ای غريبی
***
غمش هر ديده را خونبار میکرد
اگر ياد از در و ديوار میکرد
براى خاطر زخم دلش بود
که با نان و نمک افطار میکرد
***
اسير رنج و غربت بود يک عمر
دلش لبريز حسرت بود يک عمر
على حاجتروا شد امشب ای تيغ
که بیتاب شهادت بود يک عمر
***
دل عالم از اندوهت لبالب
نگاهی کن به بیتابی زينب
تمام شهر دلتنگ است مولا!
بخوان مولای يا مولای امشب
- دوشنبه
- 14
- خرداد
- 1397
- ساعت
- 14:28
- نوشته شده توسط
- جواد
- شاعر:
-
یوسف رحیمی
ارسال دیدگاه