بنداول

دوباره زخم‌و خون و
دوباره مجروح بستر   
دوباره  زینب زاری
زنده شد یاد مادر

خیلی دلشوره دارم بابا
به غم تو دچارم بابا
نرو‌ دارو ندارم بابا

ببین‌ یتیما اومدن به دیدنت حالا
دارن همه تو دستاشون کاسه ی شیر بابا


وای وای وای
روضه خونت منبرو محرابه
پریشونت منبرو محرابه

بنددوم

سرمو روی پاهات
میزارم باباجونم
دوشبه واست خیلی
بی قرارو گریونم


تا نباشی  کنارم بابام
سیاهه روزگارم بابا
نرو دارنداوم بابا

اگه تو بری دردمو به کی بگم بابا
نزار تو رو خدا دیگه دخترتو تنها

وای وای وای

سخته برام تحمل این غم
بیا برات دعا کنیم با هم

بندسوم

تا چشات بسته میشه
زینبت میره از حال
روضه میخونی بابا
میگی از  مقتل  گودال


میگی از دل زارت امشب
یه روزی تو میبینی زینب
پیکری زیر سم مرکب


به غم یه روزه پیر میشی  خدا بده صبرت
یه روز میاد اسیر میشی  خدا بده صبرت

وای وای وای

شام بلا دروازه ساعات
سر حسین میاد جلو چشمات
 

#حسین نوری