حسین من بیا، بنشین کنار بسترم
بنشین برات بگم حرفای روز آخرم
به جان من حسین اینهمه بی تابی نکن
ببین که پیکرم زخمی ندید بجز سرم
حسین من بیا،با کمک برادرت
دفنم نما شبانه مثل زهرا مادرت
نذار که تابوت منو ببینه روی دست
دلواپسم برای حال زار خواهرت
حسین حسین حسین غریب کربلا حسین
********
از ضربت عدو،سرم ز هم گسسته شد
مانند فاطمه،سر علی هم بسته شد
شد فرق من دوتا اگر به تیغ کین ولی
زهرای من سرش تو کوچه ها شکسته شد
گریه نکن تو ای ضیاء هر دو عین من
خدا میدونه که راحت شدم، حسینِ من
سر بسته گویمت قاتل من اون کوچه شد
به پیش من زمین خورد،ماه عالمین من
حسین حسین حسین غریب کربلا حسین
*********
من خود برای پیکر تو گریه میکنم
برای زخم حنجر تو گریه میکنم
انقد با گریه هات به قلب من شرر مزن
ببین خودم برا؛سر تو گریه میکنم
بالای قتلگاه،تو رو رها نمیکنن
به این زودی سر تو رو جدا نمیکنن
این کوفیان به حال زار تو می خندن و
به سختی جون میدی و اعتنا نمیکنن
حسین حسین حسین غریب کربلا حسین
********
- سه شنبه
- 15
- خرداد
- 1397
- ساعت
- 17:1
- نوشته شده توسط
- میرکمال
- شاعر:
-
محمود اسدی
ارسال دیدگاه