خون گرچه می ریزد دمادم از سر من
دسته گلی باشد برای همسر من
بار سفر را بسته ام از کوفیان دلبسته ام
ای داد و بیداد
*****
بیا تو از جنت به استقبال حیدر
تا که ببینی لحظه ای تو حال حیدر
گریه به حال من طبیب ببین غریبم من غریب
ای داد و بیداد
*****
یادم نرفته پشت در، ای ذوالفقارم
عبا به روی تو کشیدم،ای نگارم
ای یار سیلی خورده ام زان صحنه ها آزرده ام
ای داد و بیداد
*****
- سه شنبه
- 15
- خرداد
- 1397
- ساعت
- 17:16
- نوشته شده توسط
- میرکمال
- شاعر:
-
محمود اسدی
ارسال دیدگاه