نمی گیرد ز من کسی دیگر نشان
روم من سوی آن جوان قد کمان
علی علی جانم علی
کسی بر اشک من نمی خندد دگر
دو دستم را کسی نمی بندد دگر
علی علی جانم علی
طبیب کوفه بر سرم مرهم گذاشت
دل من غصه ای بجز زینب نداشت
علی علی جانم علی
ببیند زینبم به دشت کربلا
به جسم یوسفش فشار نیزه را
علی علی جانم علی
به جای مرهمی برآن آیینه اش
یکی با ضرب پا زند بر سینه اش
علی علی جانم علی
********
- سه شنبه
- 15
- خرداد
- 1397
- ساعت
- 17:22
- نوشته شده توسط
- میرکمال
- شاعر:
-
محمود اسدی
ارسال دیدگاه