بابا چگونه بنگرم میان بستری
رنگ رخت عوض شده این روز آخری
این روز آخری چقدر شبیه مادری
بابا مرو، رحمی به قلب پر شراره کن
قرآن من برای رفتن استخاره کن
تو لااقل مانند فاطمه اشاره کن
بابای مظلومم مرو بابا مرو مرو
*******
از تو سر و از مادرم پهلو شکسته است
فرق سرت از تیغ کین از هم گسسته است
بستم سر تو را ولی زخمت نبَسته است
ای وای من خون می چکد از زخم فرق سر
زخم سرت شده شبیه زخم میخ در
آهسته زیر لب میگم کجایی ای مادر
بابای مظلومم مرو بابا مرو مرو
*******
بابا شنیدم گفته ای پر پر میشه گلم
اسیر تیر و نیزه و خنجر میشه گلم
گفتی مقابل چشمام بی سر میشه گلم
اگر گلم نباشه و اسیر خار بشم
اگر تو دشت پُر عدو بدون یار بشم
باید چه جور رو ناقه ی عریان سوار بشم
بابای مظلومم مرو بابا مرو مرو
********
شائق
- سه شنبه
- 15
- خرداد
- 1397
- ساعت
- 19:24
- نوشته شده توسط
- میرکمال
- شاعر:
-
محمود اسدی
ارسال دیدگاه