• دوشنبه 3 دی 03

 رضا باقریان

مناجات با خدا شب قدر -(به جگر سوز آتشین دارم )

717
1

به جگر سوز آتشین دارم
توبه را با گِلم عجین دارم
آه از روز واپسین دارم
لشگر نفْس در کمین دارم
در دلم ترس، بیش از این دارم

ترس دارم از آن زمانی که
می‌برندم به آن مکانی که
نه کسی هست نه زبانی که
گوید العفو، بیش از آنی که
به لحد چهره بر زمین دارم

شده‌ام بنده‌ای گریزان و
دلشکسته ترین پریشان و
مثل دریاچه‌ای خروشان و
خسته از حیله‌های شیطان و
عرق شرم، بر جبین دارم

نفْسِ من تا جسورتر می‌شد
دل زارم که خیره سر می‌شد
وَ گناهم که بیشتر می‌شد
ناله‌هایم چه بی اثر می‌شد
اینچنین شد دلی غمین دارم

بینِ این چشم، حلقه زد تا اشک
شستشو داد معصیت را اشک
ما نوشتیم یا مَلَک یا اشک؟
گِلِ آدم سرشته شد با اشک
راستی هم که آفرین دارم

روز محشر که می‌شود بر پا
در همان روز، روزِ وانفسا
با دو دست بریده‌ی سقا
(( دوستان را جدا کند زهرا ))
راستی،! مادری چنین دارم

  • پنج شنبه
  • 17
  • خرداد
  • 1397
  • ساعت
  • 10:48
  • نوشته شده توسط
  • جواد

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران