• دوشنبه 3 دی 03

 رضا باقریان

شعر شهادت حضرت علی(ع) -(یادش بخیر شهر و دیاری که داشتم)

838



یادش بخیر شهر و دیاری که داشتم
باغ فدک نه، باغ بهاری که داشتم

با فاطمه اسیر غریبی نمی‌شدم
یادش بخیر دلبر و یاری که داشتم

زهرا یگانه بود و برایم قرار بود
یادش بخیر تاب و قراری که داشتم

آیینه‌ی جمال خداوندگار بود
یادش بخیر آینه داری که داشتم

با این همه، میان همان کوچه‌های تنگ
بشکست آن غرور و عیاری که داشتم

دستی پلید آمد و با تازیانه‌اش
از من گرفت دار و نداری که داشتم

بسکه رمق ز فاطمه‌ام تازیانه برد
افتاد روی خاک، نگاری که داشتم

پر زد پرستوی من و از آشیانه رفت
من ماندم و همان دل زاری که داشتم

اشک من و حسین و حسن بود نیمه شب
شمع و چراغ خاک مزاری که داشتم

ای چاه کوفه، فاطمه را بی هوا زدند
پیش حسن میان همان کوچه‌ها زدند

  • پنج شنبه
  • 17
  • خرداد
  • 1397
  • ساعت
  • 10:57
  • نوشته شده توسط
  • جواد

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران