وقتی که سر به زیر نباشم چه فایده
بر نفْسِ خود امیر نباشم چه فایده
شیطان اگرچه در غل و زنجیر مانده است
محتاج یا مجیر نباشم چه فایده
یک سال پشت سر سپری شد به هر طریق
حالا اگر فقیر نباشم چه فایده
عمرم گذشت و پشت و پناهی نداشتم
امروز مستجیر نباشم چه فایده
خِیرِ کَثیر میرسد و در عنایتِ
مَنْ یَقْبَلُ الْیَسیر نباشم چه فایده
همچون درختِ پر ثمر افتادهام، ولی
پیش خدا حقیر نباشم چه فایده
سلطان دوباره از برِ ما میکند عبور
افتاده در مسیر نباشم چه فایده
عمری ذلیل بودم و حالا اگر عزیز
همچون اَبابَصیر نباشم چه فایده
ماه صیام آمد و مشمولِ رحمتِ
یَعْفو عَنِ الْکَثیر نباشم چه فایده
حالا که سفره پهن شد و میزبان رسید
در پای سفره سیر نباشم چه فایده
چشمم اگرچه روزیِ اشکش فراهم است
در روضهها بصیر نباشم چه فایده
وقتی حسین زخم تنش بی شماره شد
با اشک و آه پیر نباشم چه فایده
در تنگنای گوشهی گودال، روز و شب
گریان آن اسیر نباشم چه فایده
دلخونِ آن تنی که به دست بنی اسد
خوابیده در حصیر نباشم چه فایده
- پنج شنبه
- 17
- خرداد
- 1397
- ساعت
- 16:36
- نوشته شده توسط
- جواد
- شاعر:
-
رضا باقریان
ارسال دیدگاه