دارم به سر هوای تو یا ایهاالغریب
دارم به لب نوای تو یا ایهاالغریب
حسرت به دل نشستهام و زار میزنم
در داغِ کربلای تو یا ایهاالغریب
عمری است بین هیئت تو خو گرفتهام
با بیرق عزای تو یا ایهاالغریب
ایل و تبار من همگی نوکر توأند
من هم شدم گدای تو یا ایهاالغریب
شکر خدا که بینِ سلاطینِ این جهان
افتادهام به پای تو یا ایهاالغریب
با اسم اعظمت گرهها باز میشود
بینِ حرم سرای تو، یا ایهاالغریب
سایه فکنده روی سرم، ای قتیلِ اشک
دست گرهگشای تو یا ایهاالغریب
آشفتهام به گیسوی آشفتهات حسین
میمیرم از بلای تو یا ایهاالغریب
لعنت به آن کسی که سرت را بریده است
در پیش بچههای تو یا ایهاالغریب
تنها شدی و پیروهنت پاره پاره شد
ای جان من فدای تو، یا ایهاالغریب
- شنبه
- 19
- خرداد
- 1397
- ساعت
- 10:30
- نوشته شده توسط
- جواد
- شاعر:
-
رضا باقریان
ارسال دیدگاه