خدا به نخل ولا باز برگ و بر داده
به آسمان مدینه نگاه تر داده
عنایتی شد و این بار هم دل دریا
به مادرانه ترین مادری گوهر داده
عروس حضرت زهرا به سيدالشهدا
دمِ سحر پسری مثل یک قمر داده
به نسل پاک علیها خدا نظر کرد و
به اهل بیت نبی باز هم پسر داده
خدا به خاطر این نازدانه بر جبریل
سه شاخه یاس به همراه بال و پر داده
دل مدینه نفس میزند چه بی تاب است
علی به روی پرِ جبرئیل در خواب است
شروع میشود این بند با علی اکبر
تو را نبی بِنِویسم یا، علی اکبر
اذان به گوش تو بابا که گفت، پیچیده
اذان لحنِ تو در کربلا علی اکبر
همینکه آمدی و نامت از علیها شد
شدم به نوکریت مبتلا علی اکبر
تو آمدی و شدی اُسوهی جوانیِِ ما
تو آمدی که روم تا خدا علی اکبر
دلم خوش است به پایینِ پای بابایت
اگر مرا بپسندی گدا علی اکبر
ز شاخههای ولا آن شبی که چیده شدی
شبیهِ روی نبی در مدینه دیده شدی
فلک ندیده جمالی به این تماشایی
به این شگفتی و زیبایی و دل آرایی
تو از تبار علی هستی و، علی هستی
و عطر و بوی تنت هست عطر زهرایی
کسی مقابل شمشیر تو نمیماند
میان معرکه شاگرد دست سقایی
گواهِ گفتهی این نکته خواهرت باشد
گرفتهای یغهی آب را به تنهایی
و در مقام تو این بس میان کرببلا
میان این همه، پایینِ پای بابایی
به شانههای پدر تا اشاره میکردی
به کوه طور خودت را نظاره میکردی
کلیددارِ ضریحِ دل حسینی تو
حسین ساحلِ ما، ساحل حسینی تو
حسین، حاصل زهرا و حضرت حیدر
و لیک در همه جا حاصل حسینی تو
پدر اگر چه ز چشمان تو نبی را دید
خدا گواست علی از گِلِ حسینی تو
بخند تا که لبت را پدر نظاره کند
دلیل شادیِ جان و دل حسینی تو
خدا نیاورد آن روز كه زمین بخوری
جوانِ هاشمیان، قاتل حسینی تو
نوشتهاند به پایت تمام دنیا را
حسین، بسته به بازوت نام زهرا را
کشیده ناز لبت آب را به پاهایت
فدای سرخیِ سربند نام زهرایت
به دست، قبضهی شمشیر و جنگ میکردی
ز دور دست، نظاره گرِ تو بابایت
به ضربههای علیوارِ تو خدا میدید
نشسته نام حسین و علی به لبهایت
تو کسیتی پسر فاطمه، که تابیده
جمال ماه بنی هاشمی به شبهایت
بهشت اهل حرم خندههای شیرینت
و خندههای رقیه تمام دنیایت
رقیه بر سرِ دوش تو کربلایی شد
زهير، از نفسِ گرم تو خدایی شد
اگر بناست بگویند از سعادت تو
چه خوب بود نویسند از شهامت تو
کسی که نوکر بابای توست میداند
چه بهرهها ببرد حشر، از شفاعت تو
چه خوب بود شب جمعه کربلا بودم
کنار کعبهی شش گوشه با عنایت تو
به جان فاطمه سوگند، دست ما پُر شد
همیشه از دِرَم و جود و از کرامت تو
دعا کن ای پسر فاطمه که سال بعد
کنار علقمه باشم شب ولادت تو
چه خوب بود شوم لحظهای کبوتر تو
دلم خوش است شدم با دعات نوکر تو
- شنبه
- 19
- خرداد
- 1397
- ساعت
- 10:43
- نوشته شده توسط
- جواد
- شاعر:
-
رضا باقریان
ارسال دیدگاه