آن شب که شب غسل تن زهرا بود
صد واژۀ درد برتنش پیدا بود
این مصحف ایثار وفداکاری وعشق
فرهنگ لغات غربت مولابود
یاور
می گفت علی که یاورم را کشتند
پروانۀ بی بال وپرم را کشتند
با ضربت تازیانه وسیلی ودر
درکوچه وخانه همسرم راکشتند
غربت
آن روز فلک از غم بسیار نوشت
از غربت مرتضی به تکرار نوشت
تاریخ شکسته شدن پهلو را
با میخ در خانه به دیوار نوشت
آثارغریبی
توکوثری ونگاه تو دریا شد
الفاظ غم علی زتو معنا شد
آثارغریبی علی یازهرا
درزیرنویس چشم تو پیدا شد
- سه شنبه
- 22
- خرداد
- 1397
- ساعت
- 13:41
- نوشته شده توسط
- جواد
- شاعر:
-
استاد سید هاشم وفایی
ارسال دیدگاه