میان ارض و سما بزم شادی و شور است
به روی دست نبی آیه هایی از نور است
بغل گرفته نبی سبط اکبر خود را
و ان یکاد بخوان، چشم ابتران شور است
گمان کنم که پیمبر به گوش او میگفت:
خوشا به حال رسولی که با تو محشور است
به رزق خوان حسن عالمی نمک گیرند
عزیز کرده ی زهرا "کریم" مشهور است
ز دست هیچ کسی لقمه نان نمی خواهیم
کرامت حسنی با مزاجمان جور است
گدای کوی کریمیم و نان بهانه ی ماست
نظر به منظر جانان مراد و منظور است
**
چقدر غبطه خورم بر کبوتران بقیع
شکسته بال و پرم... قبر خاکی اش دور است
به قبر خاکی او سایبان بدهکاریم
برای گنبد و گلدسته نقشه ها داریم
- سه شنبه
- 22
- خرداد
- 1397
- ساعت
- 15:19
- نوشته شده توسط
- جواد
- شاعر:
-
مرضیه نعیم امینی
ارسال دیدگاه