کریم از کَرمَش کم نمیشود، یعنی
کرَم به غیرِ دمادم نمیشود، یعنی
جوابِ ما که ندارم نمیشود، یعنی
حسن قیاس، به حاتم نمیشود، یعنی
دری که باز بروی تمامِ عالم شد
به هیچ کس نشود بسته، این مُسلَّم شد
به بابِ جود و سخا در زدن نمی آید
ز سفره دار، بُرو! مطلقاً نمی آید
جوابِ رَد که به خُلقِ حسن نمی آید
بجز کریم،به آقای من نمی آید
گناهکار هم اینجا برو بیا دارد
خبر رسیده که این خانه، مجتبی دارد
مگر که نیمۀ ماه خدای یکتا نیست
که گفته فیض شب قدرِ ما مهیا نیست
برای بالِ فرشته در این حرم جا نیست
مگر حقیقتِ این قدر، قدرِ زهرا نیست
کدام قدر ز اِبنُ الکریم بالاتر
کدام وَجه، ز وَجهُ الرحیم بالاتر
که میتوان بکند درک، شِبهِ طاها را
که میتوان که بفهمد عزیز زهرا را
امامِ مُفتَرضُ الطّاعِه، بعدِ مولا را
که میتوان بشناسد امامِ تنها را
غریبِ فاطمه را کو سپاه و کو لشگر
عزیز فاطمه را کو مطیع و فرمانبَر
حسن امام شجاعت، امام پُر جرأت
برای اُمّتِ قرآن، که مانده در حیرت
به عهدنامۀ صُلحَش پُر است از عِبرت
اگر بصیر بماند، خواصِ با غیرت
هزار نکتۀ باریک تر ز مو اینجاست
حسن معلّمِ محضِ سپاه عاشوراست
چقدر کرب و بلا را حسن سپاه آورد
چقدر یل یلِ پیر و جوان بِراه آورد
چقدر جمعِ ستاره به دورِ ماه آورد
چقدر کودکِ معصومِ بی گناه آورد
شنیده بود حسینش غریب خواهد ماند
برای یاریِ او روز و شب بشارت داد
چقدر زحمتِ عباس را کشیده حسن
چقدر ناز علی اکبرش، خریده حسن
چقدر مُسلم و هانی، تهیّه دیده حسن
چقدر بهرِ حرم یار برگزیده حسن
فدای قاسم و عبداللَّهَش، همه عالم
که هست گریه کنِ این دو حضرت آدم
حسن حماسۀ جُبرانِ اصلِ سادات است
حسن تلافیِ محسن، به نسلِ سادات است
حسن تلاقیِ هر فصل، فصلِ سادات است
حسن به کرب و بلا نسلِ وصلِ سادات است
حسینی است اگر آن قیامِ بی کفَنی
زمینه سازِ ظهور است سیدِ حسنی
علی مثال، حسن، لَومَتَ تَلائم بود
به نذرِ یاریِ زهرا، هماره صائم بود
به این دلیل حسن، مقتدای دائم بود
که فکرِ روزِ قیامِ امامِ قائم بود
غریبِ فاطمه، لشگر به هر وطن دارد
و هر چه نسلِ علی دارد از حسن دارد
کسی که صاحبِ اسرار آسمانی بود
کسی که شاهد کوچه، ولی نهانی بود
امیر لشگر صفّین، به نوجوانی بود
حکومتش چو علی، مَقطَعی،، جهانی بود
کسی که داشت لقب؛ سبطِ اکبرِ احمد
حسن امامِ حسین است و حجتِ سرمد
حسن تمامِ حسین است و جانِ کرب و بلاست
قسم به فاطمه بنیانگذار عاشوراست
زمینه سازِ دقیقِ قیامِ آل عباست
مُربّیِ همه هفتادو دو تنِ شهداست
خودش سپاه ندارد، ولی برای حسین
سپاهِ فاطمیون ساخت، با ولای حسین
مقدماتِ سپاه حسین، با حسن است
و رمزِ حملۀ رزمِ حسین، یاحسن است
نه ابتدای قیام حسین را حسن است
که انتهای بهشتِ حسین، تا حسن است
حسن برای حسین، داد زندگانیِ خود
ولی ندید خودش خیر، از جوانیِ خود
غریبِ فاطمه از کودکی جسارت دید
به چشمِ خویش، به باغ فدک خسارت دید
شبی، میانِ سپاهِ خودش اسارت دید
لگد به رانِ مبارک، به خیمه غارت دید
نه هفت مرتبه مسمومِ زهرِ همسر شد
که پاره پاره جگر، پیشِ چشم خواهر شد
چه خواهری که دوتا تشت، در برابر دید
یکی مدینه، یکی شام، تشتِ دیگر دید
یکی جگر وَ یکی هم، سرِ برادر دید
به چشمِ خویش همه، کشته های پرپر دید
علَم بدوش شد از کربلا و کوفه و شام
قیامِ اوست که تا حشر، بیمه شد اسلام
- یکشنبه
- 3
- تیر
- 1397
- ساعت
- 20:17
- نوشته شده توسط
- سید محسن احمدزاده صفار
- شاعر:
-
محمود ژولیده
ارسال دیدگاه