همیشه سفرهاش وا بود؛ با ما مهربانی کرد
هزاران بار آزردیمش اما مهربانی کرد
دلش اندازهی ریگ بیابان بیوفایی دید
ولی اندازهی آغوش دریا مهربانی کرد
نگاهش شرح نابی بود از "الجار ثم الدار"
اگر با این و آن مانند زهرا مهربانی کرد
چه خواهد کرد با مهمان کوی خویش؟ آن مردی-
که با دشنامگوی خویش حتی، مهربانی کرد
اگر سبز است باغات مدینه از نگاه اوست
که پنهان لطفها فرمود و پیدا مهربانی کرد
جهانی زنده شد با نور اشراقی دستانش
کسی که زندهتر از هر مسیحا مهربانی کرد
ولی حقش نبود اینقدر غم اینقدر تنهایی
کسی که آسمان در دست، تنها مهربانی کرد
چرا دنیا به کامش ریخت زهر غصه و غم را؟
چرا با مهربانیهای او نامهربانی کرد؟
خودت دیدی که با مردم -خدایا!- مثل مردم بود
خودت دیدی که با مردم -خدایا!- مهربانی کرد
- یکشنبه
- 3
- تیر
- 1397
- ساعت
- 20:20
- نوشته شده توسط
- سید محسن احمدزاده صفار
- شاعر:
-
رضا یزدانی
ارسال دیدگاه