بيا براي غريبیِ او غزل بنويس
غزل به شيوهي شيوا و بیبدل بنويس
خدا ميان اذان عشق يادمان داده
محبت حسنی بهترين عمل بنويس
براي اين که بفهمي حماسه يعني چه
کمی فقط ز دلاور يلِ جمل بنويس
کريموار به سائل ببخشد از سر لطف
بزرگواری اين مرد را مثل بنويس
هميشه دست کريمش نوازشم کرده
عنايتی که به ما داشت، از ازل بنويس
بدون صحن، بدون حرم، بدون رواق
و از خرابیِ دلگير اين محل بنويس
بقيع آينهی دردهاي طولانیست
بيا براي غريبیِ او غزل بنويس
- یکشنبه
- 3
- تیر
- 1397
- ساعت
- 20:20
- نوشته شده توسط
- سید محسن احمدزاده صفار
- شاعر:
-
عادل حسین قربان
ارسال دیدگاه