آخر این بغض خفی را علنی خواهم کرد
و حرم سازیتان را شدنی خواهمکرد
من به تنهایی از این جام نخواهمنوشید
همهٔ اهل جهان را حسنی خواهمکرد
تا همه مردم دنیا بچشند از کرمش
همه را از نظر فقر، غنی خواهمکرد
همهجا از حرم خاکی او خواهمگفت
کربلا را و نجف را مدنی خواهمکرد
میشود دید چه خون دلی از غم خوردم
سنگ دل را که به یُمنش یَمنی خواهمکرد
آرزو نیست، رجز نیست، من آخر روزی
وسط صحن حسن سینهزنی خواهمکرد
میل اگر داشت فدای حرمش خواهمشد
و یکی از شهدای حرمش خواهمشد
گرد و خاکم ولی از لطف کریمانهٔ او
خادم صحن و سرای حرمش خواهمشد
هر زمان حال و هوای حرمش را بچِشم
شاعر حال و هوای حرمش خواهم شد
شاید آن روز دل سنگ بدردم بخورد
گوشهای سنگ بنای حرمش خواهم شد
حرمش را که بسازند بهحج خواهمرفت
بعد از آن وقف برای حرمش خواهمشد
مثل مشهد که مناجات سحر میخوانند
هر سحر سوز دعای حرمش خواهمشد
در دل معرکه تا قلب خطر خواهمرفت
و اگر مهلکه از اوست بهسر خواهمرفت
شعر میخوانم و میجنگم و در میدانش
به نمایندگی از اهل هنر خواهم رفت
بال پرواز اگر ذکر «حسن جان» باشد
روسپیدم که به دنیای دگر خواهم رفت
دم آخر که میآید چه کنم بغضم را؟
غرق در خونم و با دیدهٔ تر خواهم رفت
روضههایی که سحر خواندم اثر خواهدکرد
به امید و مدد یار، سحر خواهمرفت
در تب آتش در سوخته پر خواهم بود
در غم پاره جگر پاره جگر خواهم رفت
سخنم را به همه با کفنم خواهم گفت
با رد تیر روی پیرهنم خواهم گفت
از دم اول از او در سخنم گفتم، پس
تا دم آخر از او در سخنم خواهم گفت
روی او را دم پرپرزدنم خواهم دید
نام او را دم پرپرزدنم خواهم گفت
خون ما را بچکانید روی خاک بقیع
که من این مژده به رگهای تنم خواهمگفت
روضهٔ دفن غریبانهٔ او را آخر
موقع دفن تنم در وطنم خواهم گفت
موقع مرگ به فریادم اگر گوش کنند
اشهدم را وسط یا حسنم خواهم گفت
- یکشنبه
- 3
- تیر
- 1397
- ساعت
- 20:21
- نوشته شده توسط
- سید محسن احمدزاده صفار
- شاعر:
-
امیر علی شریفی
ارسال دیدگاه