رو لبم فریاده اما بی صداست
پر شدم از دردایی که بی دواست
دوباره فرصت عاشقی گذشت
نشدم من اونی که آقام میخواست
توی دنیای خودم ندیدمش
یه سحر کاش كه ببینم خوابشو
هرچی که این سی شبه صداش زدم
نشنیدم حتی یه بار جوابشو
داره میگیره صدام مارمضون!
اجابت نشد دعام مارمضون!
دیگه من کاری با هیچکس ندارم
آقام و از تو میخوام مارمضون!
ماهم و نشون بده ماه خدا
ماهی که خورشید اسیر نورشه
داری با جمعه تموم میشی بگو
دیگه فردا جمعۀ ظهورشه
آقاجون مهمونی هم تموم شد و
ساعتای آخر ضیافته
دیگه از فردا صدامون نمیاد
خیالت از دست ماها راحته
شب جمعه س شب رحمت و دعاس
بخششم که دیگه با بزرگتراس
قول بده قفل دلم رو واکنی
کلیدش زیارت کرب و بلاس
حالا که برامون این مارمضون
سفره پهن کردی تو بین الحرمین
پس بکش زحمت جمع کردنش و
بیا تو مجلسمون بگو حسین
مثل اون مادری که تو قتلگاه
روضۀ غریب مادر میخونه
روضۀ جون دادن برادر و
جلو چشمای یه خواهر میخونه
- یکشنبه
- 3
- تیر
- 1397
- ساعت
- 20:28
- نوشته شده توسط
- سید محسن احمدزاده صفار
- شاعر:
-
محمد علی بیابانی
ارسال دیدگاه