اگر چه بنده ي غافل ، اگر چه نادانم
به زير دين تو هستم ،هميشه ميدانم
دليل دارد اگر چشم من ندارد اشك
مرا زمين زده اين كثرت گناهانم
خراب كرده ام و روز و شب كريم الصفح
ميان سجده ي توبه تورا تورا خوانم
دلي كه جاي تو باشد سراسرش نور ست
سيه شده دل من ،چون رفيق شيطانم
دروغ و غيبت و تهمت مريض كرده مرا
طبيب من به علي پيش توست درمانم
به غير تو همه دنبال نفع خود هستند
ازينكه دل نسپردم به تو ، پشيمانم
انيس واقعي من فقط خودت هستي
بدون نور حضور تو جسم بي جانم
كرم نما كه كريمي و واسعه الرحمه
رسيده ام به تباهي خداي رحمانم
هميشه ارزويم بوده تا كه جان بدهم
به راه مهدي زهرا ، امام دورانم
بيا به جان حسينت ردم نكن مولا
نگاه كن به فقيرت ، شكسته بنيانم
حسين گفتم و از نام او دلم لرزيد
بياد كرببلايش دوباره گريانم
قسم به گريه زينب غروب عاشورا
به لحظه اي كه صدا زد قتيل عريانم
- یکشنبه
- 3
- تیر
- 1397
- ساعت
- 20:33
- نوشته شده توسط
- سید محسن احمدزاده صفار
- شاعر:
-
یاسین زندی
ارسال دیدگاه