• سه شنبه 29 اسفند 02

 مجتبی صمدی شهاب

شعر عامیانه امام رضا(ع) -(میخوام از تو بگم امّا زبونم وا نمیشه)

1468
1

میخوام از تو بگم امّا زبونم وا نمیشه
روی کاغذای شعرم اسم تو جا نمیشه
خودمونی حرف زدن با تو چه عالمی داره
بی ادب نیستم آقا جز این دلم وا نمیشه
یه دونه عاقل نمونده همه مجنون شمان
با وجود تو دیگه هیچکسی لیلا نمیشه
شب میلاد اومده باز این دلم تو مشهده
بخدا واسه دلم هیچ جایی اونجا نمیشه
هیچی مثل اینهمه زائر عاشق که داری
باعث کوری چشمای حسودا نمیشه
خیلی دوست دارم بیام زیارتت تو این شبا
نمیدونم واسه چی قسمت ماها نمیشه
هواپیما و قطار که جای خود تو ترمینال
 یه بلیط اتوبوس ساده پیدا نمیشه

 
منکه ازرو نمیرم هی خونت و در میزنم
با دلم مثل کبوتر تا حرم پر میزنم
مثه یه آهو میام میون دامت میشینم
هرجوری که هست میخوام یه بار چشاتو ببینم
میگن از تموم مهربونا مهربون تری
رو سیاها رو تو قبل رو سفیدا میخری
آره از کعبه صفای حرم تو بیشتره
آره از بهشتم آقا حرمت دل میبره
آره واقع حیاط حرمت دیدینیه
کاسه زردای تو سقاخونه بوسیدنیه
ثربون دهاتی هایی که میان سالی یه بار
زیر گریه میزنن تو حرمت بی اختیار


دل من سیاهه آقا دلمو جلا بده
حال بندگی ندارم به دلم صفا بده
مثه اون مریضایی که همیشه شفا میدی
بیا آقا به دل مریض من شفا بده
ما به جز تو تو حرم  یه دونه پارتی نداریم
توی مهمون خونت آقا به منم غذا بده
هم شنیدیم هم دیدیم که سگ میاد درخونت
فکر کن آقا من سگم به من یه گوشه جا بده
دم مردن کار ما آقا فقط گیر شماست
واسه یه بوسه به پات آقا به ما هم پا بده
من یواش یواش دارم پیرهن مشکی میخرم
قبل این محرّمه به ما یه کربلا بده

  • سه شنبه
  • 26
  • تیر
  • 1397
  • ساعت
  • 18:0
  • نوشته شده توسط
  • جواد

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران