اسمانِ دو چشم... بارانی
دل تنگم شده ست طوفانی
امدم نیمه شب به سمت حرم
تا ضریح شه خراسانی
بغض، راه سینه را سد کرد
هق هقم را دوباره ممتد کرد
کفتر جلد این حرم بودم
عاشق شاه محترم بودم
پر کشیدم کنار گلدسته
تا نقاره قدم قدم بودم
پر و بالم فدای شاه کرم
زنده ام زنده ی هوای حرم
با ادب امدم امام رئوف
السلامم ببین میان صفوف
من به امّید امدم... پابوس
بس که این در زدم شدم معروف
امدم...امدم به دق الباب
کاش بینم رخ شما در خواب
- شنبه
- 30
- تیر
- 1397
- ساعت
- 9:26
- نوشته شده توسط
- جواد
- شاعر:
-
اکرم سبزعلی
ارسال دیدگاه