یا جوادالائمه(ع)
می سوزم ومیسازم وفریاد رسی نیست
تا رفتن جان از تن من جز نفسی نیست
دادست مرا همسر من زهر هلاهل
جز خون دل ودرد، مرا هم نفسی نیست
من ابن رضا هستم وهمچون پدر خویش
مسموم شدم حال مرا دادرسی نیست
دارم چو پدر فاصله از شهر مدینه
در غربت بغداد برم هیچ کسی نیست
با اینکه جوانم شده ام پیر زمانه
این عالم فانی دنی جز قفسی نیست
هادی بشنو ناله ام وپیش پدر آی
جر دیدن روی تو پدررا هوسی نیست
گر پیکر بی جان مرا دفن نکردند
اما تن من زیر سم هر فرسی نیست
جانم به فدای تن صد چاک حسینم
این تن هدف هجمه ی هر خار وخسی نیست
شاعر :اسماعیل تقوایی
- جمعه
- 12
- مرداد
- 1397
- ساعت
- 23:47
- نوشته شده توسط
- اسماعیل تقوائی
- شاعر:
-
اسماعیل تقوایی
ارسال دیدگاه