شهادت جوانترین امام
دم آخرین امامی جوان است
امامی که نالان زجور زمان است
جوان است ولیکن زسختی ایام
شده موسپید و قداوکمان است
غریب غریب وبدور از مدینه
زبیداد همسر به آه وفغان است
خورانده به او همسرش زهر کینه
جگر پاره پاره ززهری گران است
نهم ماه ما از سپهر امامت
شده کم فروغ وغروبش عیان است
بسوی مدینه زدل ناله دارد
بیا ای علی عمر من در خزان است
غریب خراسان سر تو سلامت
جوانمرگ تو اکبر این زمان است
بمیرم که نعش جواد عزیزت
بیفتاده در کوچه بی سایبان است
به یاد آورد کربلا جسم بی سر
که بی غسل افتاده وبی نشان است
به اینجا علی و در آنجا علی هم
زدیده به دفن پدر خونفشان است
دل شیعه اینروزها کاظمین است
به مرغ دلم گنبدش آشیان است
شاعر:اسماعیل تقوایی
- چهارشنبه
- 17
- مرداد
- 1397
- ساعت
- 12:0
- نوشته شده توسط
- اسماعیل تقوائی
- شاعر:
-
اسماعیل تقوایی
ارسال دیدگاه