• جمعه 2 آذر 03


اشعار شب دهم ماه محرم،(در شب پر شور عاشورا ، به دشت کربلا )

3725
4

در شب پر شور عاشورا ، به دشت کربلا
تا سحر ، بیدار و شادانند اصحاب حسین
صوت قرآن و نماز است و مناجات و دعا
روشنایی بخش آنان ، نور مهتاب حسین...

 

گفت با خویشان و با اصحاب خود آن شب امام
چون که فردا ، روبرو با لشگر دشمن شوم
جز شهادت نیست راه دیگری در این قیام
دوست دارم ، کشته در این راه ، تنها من شوم

هر که مي‌ترسد ز جان خود ، درین جنگ شدید
خیزد و در پرده شب  گیرد اکنون راه خویش
هر که مي‌خواهد که فردا ، همرهم گردد شهید
عهد بندد با خدایش ، در دل آگاه خویش

یک زبان ، گفتند : هرگز ، ای عزیز فاطمه
کی ترا تنها گذاریم و ازین صحرا رویم
نیست ما را یا حسین از این شهادت واهمه
ای خوشا ، با رو سپیدی ، ما ازین دنیا رویم

در شب پر شور عاشورا ، به دشت کربلا
تا سحر بیدار و شادانند اصحاب حسین
صوت قرآن و نماز است و مناجات و دعا
روشنایی بخش آنان ، نور مهتاب حسین ...

سیزده ساله جوانی بود و ،پرسیدش امام :
مرگ در پیشت چگونه باشد ای پور حسن ؟
در جواب پیشوایش ، گفت با صد احترام :
از عسل شیرین تر است این مرگ خونین پیش من

آن یکی گفتا : اگر هفتاد باره جان دهم
زنده گردم ، باز ، در راهت فداکاری کنم
دوست دارم ، جان به راه عترت و قرآن دهم
تا نفس دارم ، امام خویش را یاری کنم

یک زبان گفتند : کی امشب به پایان مي‌رسد ؟
 کی شود فردا ؟ که جان در یاری قرآن دهیم ؟
جان ما بعد از شهادت ، چون به جانان مي‌رسد
کی شود پیش امام خود ، خدایا جان دهیم ... ؟

شاعر:حبیب چایچیان

 

  • دوشنبه
  • 30
  • مرداد
  • 1391
  • ساعت
  • 14:58
  • نوشته شده توسط
  • علی

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران