شمس غدیر
طفل دلم تا به جهان پا گرفت
مهر تو در عمق دلم جا گرفت
شد ضربان دل من یا علی
نهر وجودم ره دریا گرفت
ازمی عشق تو چو نوشاندنم
خون تنم رنگ تولا گرفت
مرغ دلم در هوس روی تو
پر زد ودر کوی تو ماءوا گرفت
هرچه به تومعرفتم شد فزون
عرض ارادت به تو معنا گرفت
لشگر اسلام رهین تو بود
دین خدا با ید تو پا گرفت
مهر تورا همچو پیمبر به دل
کوثرحق حضرت زهرا گرفت
حج وداعش به خم غدیر
دست نبی دست تو بالا گرفت
حضرت طاها زخداوند خود
بهر امیری تو فتوا گرفت
حکم امیری تو بعد رسول
امر خدا، شکل هویدا گرفت
عرش خدا گشت همی شادمان
تاج ولایت بسرت جا گرفت
روی محبان تو خندان وغم
جا بروی چهره ی اعدا گرفت
شمس درخشان غدیر آمد و
جای براین گنبد مینا گرفت
کارمحبان تو شد نقل آن
سینه به سینه ره دنیا گرفت
درهمه جا حرف تو آمد میان
صحبت این واقعه بالا گرفت
با مدد از تابش مهر غدیر
قلب موالی تو گرما گرفت
ای علی ای فخر همه کائنات
خاطر ما با تو تسلی گرفت
شاعر:اسماعیل تقوایی
- شنبه
- 3
- شهریور
- 1397
- ساعت
- 21:20
- نوشته شده توسط
- اسماعیل تقوائی
- شاعر:
-
اسماعیل تقوایی
ارسال دیدگاه