ای شاه بی لشگر بگو پس لشگرت كو؟
گر تو سلیمانی بگو انگشترت كو؟
ظرف دو ساعت اینهمه نیزه شكسته؟
بوی تو می آید بگو پس پیكرت كو؟
با ناله های فاطمه اینجا دویدم
گو تو حسین مادری پس مادرت كو؟
یك جای بوسه بر تنت باقی نمانده
خاك دو عالم بر سرم موی سرت كو؟
آقای من پیراهنت كو؟ خاتمت كو؟
سیمرغ قاف عاشقی بال و پرت كو؟
گیرم سرت را از قفا آقا بریدند
آن بوسه ای كه داده ام بر حنجرت كو؟
از تو توقع دارم ای تندیس غیرت
برخیزی از زینب بپرسی معجرت كو؟
این دشت دشت چشمهای خیره سر شد
آقا كمك كن خواهرت را دخترت كو؟
شاعر:علی اشتری
- دوشنبه
- 30
- مرداد
- 1391
- ساعت
- 16:9
- نوشته شده توسط
- علی
ارسال دیدگاه