• سه شنبه 15 آبان 03


مقتل حضرت علی اصغر

1894

وَلَمّا رَاءَى الْحُسَيْنُ عليه السّلام مَصارِعَ فِتْيانِهِ وَاءَحِبَّتِهِ
عَزَمَ عَلى لِقَاءِ الْقَوْمِ بِمُهْجَتِهِ، وَنادى:
هَلْ مِنْ ذابٍّ يَذُبُّ عَنْ حَرَمِ رَسُولِ اللّهِ؟
هَلْ مِنْ مُوَحِّدٍ يَخافُ اللّهَ فينا؟
هَلْ مِنْ مُغيثٍ يَرْجُو اللّهَ بِإِغاثَتِنا؟
هَلْ مِنْ مُعينٍ يَرْجُو ما عِنْدَ اللّهِ فى إِعانَتِنا؟ 
راوى گويد: چون امام مظلومان قتلگاه جوانان و دوستان خود را مشاهده فرمود كه همه بر روى خاك افتاده اند و جان به جان آفرين سپرده اند تصميم عزم فرمود كه با
نفس نفيس با گروه بد نهاد، جهاد نمايد و نداى بى كسى در داد كه آيا كسى هست كه از حرم رسول پروردگار عالميان، دفع شرّ ياغيان و ظالمان نمايد؟ آيا خداپرستى هست كه در يارى ما اهل بيت از خداى متعال بترسد و ما را تنها نگذارد؟
آيا فريادرسى هست ك به فريادرسى ما اميد لقاى پروردگار را داشته باشد؟ آيا اعانت كننده اى هست كه به واسطه يارى ما، به ما اميدوار شود به ثوابها و اجرى كه در نزد خداى تعالى موجود است؟

فَارْتَفَعَتْ اءَصْواتُ النِّساءِ بِالْعَويلِ، 
پس زنان حرم و دختران محترم رسول اكرم صداها به ناله و گريه بلند نمودند. 
فَتَقَدَّمَ إِلى
بابِ الْخَيْمَةِ وَقالَ لِزَيْنَبَ: ناوِلينى وَلَدِى الصَّغير حَتّى اءُوَدِّعَهُ
آن حضرت با دل پر از حسرت، به سوى خيمه رجعت نمود و زينب خاتون عليهاالسّلام را فرمود كه فرزند دلبند صغير مرا بياور تا با او وداع نمايم و چون او را آورد

فَاءَخَذَهُ وَاءَوْمَاءَ إِلَيْهِ لِيُقَبِّلَهُ، فَرَماهُ حَرْمَلَةُ بْنُ الْكاهِلِ بِسَهْمٍ، فَوَقَعَ فى نَحْرِهِ فَذَبَحَهُ. 
امام مظلوم طفل معصوم را گرفت و همين كه خواست از راه راءفت و كمال مرحمت خم شده او را ببوسد، حرمله بن كاهل اسدى پليد - لَعَنَهُ اللّهُ - از خدا حيا ننمود تيرى به جانب آن نوگل بوستان احمدى انداخت كه تير به گلوى نازك آن طفل معصوم اصابت نمود به طورى كه گويا گلو را ذبح نمايند، گوش 
تا گوش پاره نمود.

فَقالَ لِزَيْنَبَ: خُذيهِ
ثُمَّ تَلْقَى الدَّمَ بِكَفَّيْهِ حَتّى إِمْتَلاََتا، وَرَمى بِالدَّمِ نَحْوَ السَّماءِ 
وَقالَ:
هَوِّنْ عَلَيَّ ما نَزَلَ بي، إِنَّهُ بِعَيْنِ اللّهِ
پس آن حضرت با كمال غم و حسرت، به زينب خاتون، فرمود: اين طفل را بگير ؛ پس امام عليه السّلام هر دو دست را در زير گلوى طفل گرفت چون پر از خون شد به سوى آسمان پاشيد، آنگاه فرمود: آنچه كه بر من اين مصائب را آسان مى نمايد .
قالَ الْباقِرُ عليه السّلام: فَلَمْ يَسْقُطْ مِنْ ذلِكَ الدَّمِ قَطْرَةٌ إِلَى الاَْرْضِ! 
آن است كه اين مصيبت بزرگ در حضور پروردگار عادل نازل مى گردد. امام باقر عليه السّلام فرمود: از آن خون طفل معصوم كه امام عليه السّلام به آسمان پاشيد، حتى يك قطره هم روى زمين نيفتاد! (١)
ثم قال الحسين (ع) هون ما نزل بي انه بعين الله تعالي اللهم لا يكون أهون عليك من فصيل، الهي ان كنت حبست عنا النصر فاجعله لما هو خير منه و انتقم لنا من الظالمين 
و اجعل ما حل بنا في العاجل ذخيرة لنا في الآجل اللهم انت الشاهد علي قوم قتلوا أشبه الناس برسولك محمد صلي الله عليه و آله و سمع عليه السلام قائلا يقول: دعه يا حسين فان له مرضعا في الجنة ثم نزل عليه السلام عن فرسه و حفر له بجفن سيفه و دفنه مرملا بدمه و صلي عليه و يقال وضعه مع قتلي اهل بيته 

آنگاه حسين عليه السّلام فرمودند: آنچه
‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌كه اين بلا را آسان مى كند اينست كه جلوى چشم خداوند است، خدايا اين از بچّه ناقه صالح كمتر نباشد، خدايا اگر يارى را از ما حبس نمودى آن را خير ما قرار ده انتقام ما را از ظالمين بگير و بلاهاى اين دنيا را ذخيره آخرت قرار بده.
خدايا تو شاهد هستى كه اين قوم شبيه ترين مردم به پيامبرت محمّد صلّى اللّه عليه و آله را به قتل رسانيدند.در اين هنگام امام عليه السّلام صدائى شنيدند كه مى فرمود: اى حسين او را بگذار كه متولد شده بود، امام (ع) در گوش او اذان مى خواندند كه ناگاه تيرى به حلق بچّه نشست و او را ذبح كرد.
حسين (ع) تير را از گلوى او بيرون آوردند كه آغشته به خون بود و فرمود: به خدا قسم تو از ناقه براى خداوند عزيزتر هستى و محمّد از صالح نزد خداوند گرامى تر است، آنگاه او را كنار فرزندان خود قرار دادند.(٢)
منابع?
١- اللهوف صفحات ١٥٠-١٥١
٢- مقتل مرحوم مقرم صفحات

  • چهارشنبه
  • 14
  • شهریور
  • 1397
  • ساعت
  • 12:21
  • نوشته شده توسط
  • سجاد

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران