نوحه وزمزمه حضرت رقیه،سبک سنتی (مران یکدم ساربان اشتر)
بیا عمه دیده ام رویا مهربان بابا آمده اینجا
دلم تنگ دیدنش باشد در فراغ اومی کنم نجوا
پدر جانم ای پدر جانم...پدر جانم ای پدر جانم2
_______________________
کجا رفته عمه بابایم پس چرا پیش من نمی آید
شود آیا بار دیگر او آید وبیند دختر خود را
نبینم تا روی ماهش را درکنار خود همچنان گریم
چنان گریم تا شود قسمت دختر او را ترک این دنیا
یزیدی ها گریه های او از میان ویرانه بشنیدند
فرستادند از برای این دختر بیچاره سر بابا
سر بابا را بغل کرد وبا عزیز خود گرم نجوا شد
فراوان زد بر رخش بوسه با پدر گفتا درد دلهارا
کجا بودی ای پدر بینی بعد تو با خیمه چها کردند
میان هر خیمه ای آتش،ما گریزان در صحنه صحرا
زگوش دخت یتیم تو جانیان زینتهای او کندند
حرمها غارت نمودند وبرسر غارت بینشان دعوا
یتیمی باشد عجب دردی حال آنها را تازه فهمیدم
فلا تقهر حکم قرآن و رفته از یاد لشگر اعدا
کجا بودی آنشبی را که از فراز ناقه زمین خوردم
رخم نیلی شد زیک سیلی من شدم همچون مادرت زهرا(س)
به قربان این سرت گردم پس کجا باشد پیکرت بی سر
بمیرم من بهر آندم که این سرت از تن شد جدا بابا
بیا عمه بین که بابایم آمده دیدار یتیمانش
بیا بین در کنج ویرانه گوهر گم گشته شده پیدا
ندارم من بعد دیدار روی تو بابا آرزو دیگر
دعا کن تا مرگ من آید تا بپیوندم بر تو آن دنیا
شاعر :اسماعیل تقوایی
- چهارشنبه
- 14
- شهریور
- 1397
- ساعت
- 14:48
- نوشته شده توسط
- اسماعیل تقوائی
- شاعر:
-
اسماعیل تقوایی
ارسال دیدگاه